تولدت مبارک نازنینم
سلام جمعه تولد نازنین بود . پنجشنبه شب بعد از باشگاه رفتم براش یه عینک آفتابی خریدم بعد هم رفتیم خونه مامانم خاله زهرا براش کیک تولد گرفته بود و عکسهایی که با فاطمه دختر خاله ش گرفته بودن براش چاپ کرده بود و آلبوم کرده بود. نازنین خیلی خوشش اومد . جمعه هم یه زنگ زدم به شهره خانم و گفتم که می خوام یه تولد کوچیک براش بگیرم اونم گفت که براش کیک می پزه. شب همسایه ها با هم اومدن و سورپرایزش کردن خیلی خوشحال شد . فرزانه خانم هم که از اونجا رفته بودن با بچه هاش اومدن و خیلی بچه ها خوشحال شدن . شب خوبی بود تا ساعت 12 شب نشستن و رفتن .فردا شبش هم سمانه یه کیک کوچولو خرید و یه کیف و بعد از اون هم یگانه دوست نازنین با مامانش اومدن و ی...